در این دنیایی که گاه به گاه سفر جهان, با سرعت بالا ارتباطات راه دور, تلویزیون, کامپیوتر, اتومبیل, طرح, تمام اسباب بازی های دیگر ما, ما فکر می کنیم که ما نقل مکان کرد در تاریخ, گذشته لجوج, جهان کهن که در آن آزادی toiled در تاریکی, گوتیک, corners for a glimpse of light. We take freedom for granted.

جنگ گورستان کانادا, نرماندی, 2007
On battlefields old and new we pause and honour the fallen. We thank them for their legacy, سپس در مورد روز ما را به, و با عجله, بی صبری, بی تفاوتی یا بی دقت, خاگینه گوشت دار آن دور.
جهان در حال حاضر craves امنیت, اول, و آزادی هیچ بهتر از 2, in a climate of anxiety and fear ripe for the erosion of our liberties. It is a path to tyranny in a world permeated by more fear, سوء ظن و, در نهایت, despair. A path, در پایان, به هیچ امنیتی در تمام.
به آرامی برنده, به سرعت از دست رفته, آزادی را باید به طور مداوم تجدید شود.
ما باید به این چالش قبل از سپیده دم بیدار مرتبه در کشوری که ما نمی توانیم تشخیص: جایی که شما سوال و یا انتقاد از دولت خود را در خطر شما; که در آن تنها کافی است سوء ظن را که بد گویی کردن از در خانه شما را در وسط شب, و شما را به برخی از زندان های مخفی بخش ضعیف و نهایی بعضی از حرفهای صدادار; که در آن شما می توانید در نهان برای جنایات تصور ، بدون فرصت واقعی برای دفاع به اعدام محکوم شده; که در آن شما, شهروند عادی, باید اتفاقات و آمدن خود را با پلیس ثبت نام کنید; جایی که شما را می توان ایستاد و جستجو قرار گرفت و مورد نیاز باشد تا خود را در هر هوس را توجیه; where your home is no longer your castle. Where open justice gives way to the caprice of power and influence, و شما با اجازه زندگی می کنند, نه با حق.
It is a story all too common in this world. Let it not be our story. Let us heed that faint cry of “آزادی!” بازتاب از آن battlefields باستان — در حالی که هنوز هم حلقه درست.